بادمی آمدواز کلبه دری می رقصید
خاک درهلهله ی کوزه گری می رقصید
پشت آن تپه ی تاریک کمی مانده به روز
مثل دیوانه،شبیه ات،پسری می رقصید
در فراوسعت مرموزمیان شب وروز
موی جوگندمی دردسری می رقصید
زنی ازطایفه ی شهوتی آفریقایی
روی غم نامه ی مرد دمری می رقصید
چرخ می زد هیجان در هیجان درهیجان
وَ پیاپی...وَ پیاپی...کمری می رقصید
باد نی می زد و دف، وقت هبوطی ابدی
وخدایی به عزای بشری می رقصید
وتوتنها شبح مانده به جا در باران
روی قلبت هیجان سفری می رقصید
دور می شدمن مبهم توی مبهم درباد
کلبه می سوخت ولی باز دری می رقصید
اسد فرهمند-خرّم آباد سروده شده در تاریخ:10/2/1382